روز یک شنبه باز هم همان اعصاب خوردی همیشگیی که معمولا پس از واریز حقوق ها پیش می آید ؛پیش آمد.از اعتماد به نفس خودم در برخورد با مدیر عامل لذت بردم و اینکه گفتم من به این نتیجه رسیدم که در حد توانم کار کنم نه بیشتر.دوشنبه هم همراه بود با آشنایی با یک دوست جدید و مهربان .شب هم که خانه مینا مهمان بودیم خیلی خوب بود.کلی خندیدیم.روی ترازوی مینا خودم را وزن کردم ۶۰ کیلو.باید یک رژیم سخت بگیرم.تقریبا ۸ کیلو اضاقه وزن .نتیجه را آخر هفته آینده اعلام می کنم
سلام..از وبت خوشم اومد..منم تازه اومدم تو اینکار:) اگه دوس داشتی یه سر به وبم بزن..... راستی نتیچه رژیم سفت و سختت رو هم خبر بده :)
سادگی بیان خیلی زیبا و جذابه و داستان روزمره هر کدوم از ما خودش یک خاطره ماندگاره ......
فعلا ....