افکار نا منسجم

یاد نگاشت هایی از زندگیم

افکار نا منسجم

یاد نگاشت هایی از زندگیم

شب یلدا

این روزها دچارسردرگمی و استرس و هیجان هستم.من که تا حالا توی زندگیم به هیچ موضوعی به طور جدی فکر نکردم اینبار باید عقلم به کار بیافته، دیشب با ایمان صحبت کردم می خواست تاریخ دقیق تولدم را بدونه اول بهش گفتم دو آذر ، گفت مهم نیست ما دو دی شام     می ریم بیرون گفتم رزرو شده و ایمان پیگیرانه علت را جویا شد. ماجرا را گفتم و ایمان گفت همون روزی که توی نمایشگاه پرسیدی تو فلانی را می شناسی شستم خبردار شد که یه چیزی هست.بهم گفت باید خوب فکر کنی چون موضوعی است که حد وسط نداره با خوبه خوب می تونه باشه یا بد بد البته من با این نظر کاملا موافق نیستم. گفت من را در جریان کارهات بذار.واقعا نمی دونم کار درستی انجام می دهم یا اشتباه ، نمی دونم ارتباطم درسته یا غلط ، نمی دونم اگه به مامان بابا بگم عکس العملشون چیه؟ بگذریم شب یلدا ،  و تولدمون نزدیکه ،اتفاقهای خوب آرزو می کنم.

با وجود اینکه مهمونی شب یلدا هم قطعیه ولی نمی دونم برنامم چی می شه.

نظرات 1 + ارسال نظر
بانمک یکشنبه 27 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 02:27 ب.ظ http://www.banamak.blogsky.com

سلام فرشته خانوم
خسته نباشی
یکی الی دو روز دیگه هم شب یلدا فرا مسرسه
برات شب چله خوبی را برای تو وخانواده ات آرزو میکنم
من آپ کردم بیا پیشم خوشحال میشوم
منتظر حضور گرمت تو وبلاگم هستم
بعضی‌ها شعرشان سپید است، دلشان سیاه
بعضی‌ها شعرشان کهنه است، فکرشان نو
بعضی‌ها شعرشان نو است، فکرشان کهنه
بعضی‌ها یک عمر زندگی می‌کنند برای رسیدن به زندگی
بعضی‌ها زمین‌ها را از خدا مجانی می‌گیرند و به بندگان خدا گران می‌فروشند
بعضی‌ها حمال کتابند
بعضی‌ها بقال کتابند
بعضی‌ها انباردارکتابند
بعضی‌ها کلکسیونر کتابند
بعضی‌ها همرنگ جماعت می‌شوند ولی همفکر جماعت نه
بعضی‌ها نان نامشان را می‌خورند
بعضی‌ها نان جوانیشان را میخورند
بعضی‌ها نان موی سفیدشان را میخورند
بعضی‌ها نان پدرانشان را میخورند
بعضی‌ها نان خشک و خالی میخورند
بعضی‌ها اصلا نان نمیخورند

چشم انتظارم
تا بعد....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد