افکار نا منسجم

یاد نگاشت هایی از زندگیم

افکار نا منسجم

یاد نگاشت هایی از زندگیم

اجتماعی

بدم می یاد از آدمهایی که اول صبحی توی تاکسی به ترکی تند تند شروع به حرف زدن  می کنند و بوی بد دهانشون همه تاکسی را بر می داره. دیروز هم سوار یه تاکسی بودم یه خانم چاق صندلی جلو نشست یکی از ادمهایی که بیرون ایستاده بود گفت دیگه جا نیست این خانومه به خودش گرفت که من که جای یه نفر رو گرفتم چه طور جا نیست بگو آدم حسابی پشت سرتو نگا کن همونطور که تو سوار شدی ۳ تای دیگه هم صندلی عفب نشستند. از اون آدمهایی هم که چیک تو چیکند و تا یه کسی می رسه ساکت می شند و هی لبخند      می زنند بدم می یاد.باید خیلی مراقب خیلی باشم از این حرکت هایی که متنفرم یه موقع خودم انجام ندم.خدا به خیر بگذرونه ،صبحم را با غر زدن شروع کردم تا بعد از ظهر چی می شه؟

نظرات 1 + ارسال نظر
تنها سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:35 ق.ظ http://ebad.blogsky.com

سلام وبلاگ قشنگی داری به منم سر بزن آپکردی خبرم کن
اگه دوست داشتی لینکم رو بذار و بگو تا منم بذارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد