این از دکتر دندان پزشک که به جای دندونم بینی ام را بی حس کرده بود.اونم از راننده تاکسی عملی که به جای ۲۵۰ تومان ۵۰۰ تومان گرفت و وسط راه گفت نگرانی ام به خاطر بنزین که می ترسم تموم بشه . توی اون راه بندون دیشب می خواستم بهش بگم مرد حسابی ۵۰۰ تومن که می گیری خجالت نمی کشی اینجوری میگی دیدم نه بابا حوصله بحث ندارم بعدش هم می گفت یکی بپره پشت فرمون من برم بنزین بگیرم بیارم من هم دیدم پیاده زودتر می رسم توی اون هوای برفی سرد ساعت ۹:۴۰ شب نیم ساعتی پیاده روی کردم خیلی بهتر از موندن توی اون ترافیک مسخره بود.
راستی چندتا کتاب را همزمان دارم می خوانم. هیچکدوم هم تمام نمی شوند.این آخری که گرفتم اسمش آگاهی در فروپاشی ذهن دو جایگاهی است.
باسلام خدمت شما
مطالب شما را خواندم ولی می خواستم مقدار علاقه شما در رابطه با شعر بگویم ممنون می شم
به من سر بزن