پنچشنبه و جمعه ای متفاوت با بقیه آخر هفته هایم داشتم.مخصوصا پنج شنبه با خواب شیرین بعد از ظهر بی هیچ دغدغه و نگرانی ایی. جمعه هم خوب بود مخصوصا پیاده روی باشگاه انقلاب خیلی چسبید. دوباره دارم نگران می شوم .نگرانی همراه با عذاب وجدان ، نگران رویدادهای این یکی دو ماهه نگران کارهای خودم نگران موضوعی که همیشه از شنیدن راجع به آن متنفر بودم .خدایا یعنی من هم .خدایا نکند کوچکترین تاثیری در زندگی آوا داشته باشم.
امیدوارم هر چه خیر و صلاح است پیش آید.
لذت می برم آدمهایی مثل تو را می بینم که هنور هم از همه چیز ها دور هستید .. موفق باشی .bye