افکار نا منسجم

یاد نگاشت هایی از زندگیم

افکار نا منسجم

یاد نگاشت هایی از زندگیم

از همه جا

جدیدا احساس می کنم کار کردنم مثل پیش از عید نیست یه جورایی تنبل شدم.خودم خوب می فهمم زیاد وقتم را تلف می کنم.باید یه فکر اساسی بکنم.کلاس ورزش؟ کلاس یه زبان جدید غیر از انگلیسی یا نمی دونم یه کارهایی که نشاط به زندگیم بده.دیروز دوباره  آلرژی لعنتی اومده بود سراعم با لب ورم کرده رفتم ختم یکی از آشنایان هم این عامل و هم رفتن به مسجد حسابی روح و روانم را بهم ریخته بود  رفتن به این جورجاها باعت می شه جند دقیقه ای به چیز دیگری غیر از زندگی هم فکر کنم کسی که تا چند وقت پیش سرحال و خوب بود یهویی دیگه تو این دنیا نباشه.اومدم خونه سریع یه آمپول دگزامتازون زدم تا التهاب بدنم کمتر بشه.وقتی برگشتم فیلم two much را دیدم جالب بود.

بعضی وقتها یه حرکاتی انجام می دهم که خودم هم باور نمی کنم . کلی فکر می کنم و نتیجه گیری هم می کنم که این کار که می خواهم انجام بدهم درست نیست اما یهویی و فقط در کسری از تانیه یه چیزی می ره تو مخم که باعت می شه گند بزنم به اون همه اندیشه و تفکر. مثلا دیشب ، یه موضوع بی اهمیت  باعث ناراحتی  خودم و آقای میم شد. بایددر رفتارهام بیشتر دقت کنم.

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:01 ق.ظ http://manteghi.blogsky.com

سلام خوبی.. بیا آخرین نوشته ام رو بخون که دیگه از وبنویسی دست کشیدم .. خداحافظ دوست من

[ بدون نام ] دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:32 ق.ظ http://poetriman.blogsky.com

بگذار تا بگویند
هر فحش کینه توزان
از ناسزای ایشان
شد صبر ما فروزان
بگذار تا بکوبند
با گرز دین سرم را
هرگز نشد دلم سرد
بل شد قوی ازیشان
دانم که عاقبت چیست
یا مرگ یا ظفر را
حاشا که دل به این ره
هرگز نشد پشیمان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد