افکار نا منسجم

یاد نگاشت هایی از زندگیم

افکار نا منسجم

یاد نگاشت هایی از زندگیم

غمگین

خیلی وقته از ته دل خوشحال نیستم حتی دیروز که همه دور هم جمع بودیم دنبال این هم نیستم که خوشحال بشم یعنی نمی دونم چطوری خوشحال می شم.

 چیزی باعث خوشحالیم نمی شه حتی مانتو و دامن خوشگل قرمزی که خریدم.

شاید خوندن یه کتاب تا انتها اوضاع احوالم را بهتر کنه اما حوصله اینکار را هم ندارم.اصلا حوصله هیچکاری را ندارم.دلم می خواهد این واقعیت را بپذیرم که من تنهای تنهام و روی هیچ دوست و آشنایی نمی تونم حساب کنم شاید قبول این واقعیت هم بهم کمک کنه.

کاشکی زودتر یه تغییر خوب بوجود بیاد یه چیزی که خیلی خوشحالم کنه.

نظرات 1 + ارسال نظر
اوشگول شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:56 ب.ظ http://oshgool.blogsky.com

سلام زندگی رو سخت نگیر عزیزم...
بیا من باحات مشاوره میکنم......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد