چه خوب بود می تونستم احساساتم را کنترل کنم.مثلا می تونستم از هر لحظه ای که می خواستم احساسم را نسبت به کسی که دوست دارم تغییر می دادم و دیگه به ذهن و خاطرات خودم راهش نمی دادم.اینو خوب می دونم ادم همیشه باید برای کسانی ارزش قائل باشه که اون اشخاص هم برایش ارزش قائلند . اما نمی دونم چرا در مورد من این قضیه برعکسه و هر چی کسی به من بیشتر کم محلی کنه برام جالبتر می شه و دائم دلم می خواهد بدونم اون شخص الان کجاست چکار می کنه و حساسیت های بی مورد دیگه.نمی دونم اشکال کارم کجاست .
امروز پنجشنبه است و من سرکارم .اینهم ازبرنامه عصر پنجشنبه ام.
سلام...من خیلی از وبلاگت خوشم اومده .حتما بازم میام میخونم...من ازارشیو سال قبلم خوندم...خیلی قشنگ مینویسی...راستی آخر هفته خوبی داشته باشی..خداحافظ