دیروز یه کلاس ۶ ساعته ایزو داشتم.تحمل کلاس برایم خیلی سخت بود بعدش سردرد شدیدبی سابقه ایی شدم .تا رسیدم خونه ساعت ۶:۳۰ شد. مهمانهایم هم رفته بودند من یک ساعتی استراحت کردم بعد حاضر شدم رفتم خونه لیلا.روال زندگیم مثل ۳ هفته پیش شد.شب هم تا ساعت خونه لیلا دور همدیگه جمع شدیم.خوش گذشت.الان هم که سرکارم هستم.هیچ خبر خاصی هم نیست.
سلام ...
راحت و روان می نویسی .
موفق باشی و سر خوش
خوشحال می شم که به هم لینک بدیم