افکار نا منسجم

یاد نگاشت هایی از زندگیم

افکار نا منسجم

یاد نگاشت هایی از زندگیم

یکی از همکارها دائم به غذای بقیه ایراد می گرفت که این غذا چیه پختید و غذای تو شوره غذای فلانی شفته شده و از این ایرادهای بنی اسرائیلی .دیروز سر نهار قرار شد نهار امروز را اون بیاره ، طفلی چه نهاری پخته بود حسابی زحمت کشیده بود زرشک پلو با مرغ.خداییش به قول خودش روی همه دخترها را کم کرده بود(البته به جز من یک نفر) .دیشب هم برای همه SMS فرستاده بود که یه وقت بعد از خوردن غذایی که من پختم خودکشی نکنید یا اینکه دچار افسردگی نشید. من هم جوابش دادم دستت درد نکنه حالا چی پختی؟ اونم یه کلمه ای جوابم داده بود که تا حالا نشنیده بودم.واسش نوشتم این چه غذایی ؟ غذای محلییه ؟ نگو  اشتباهی فکر کرده یه همکار آقای ما که فامیلیش شبیه منه ازش پرسیده و روی شوخی اون جواب بی تربیتی  را بهش داده خلاصه صبح توی شرکت کلی خندیدیم که حواسش باشه اس ام اس عوضی به کسی دیگه نفرسته.

امروز دارم زودتر میرم خونه به کارهام برسم شب نامزدی دعوتم حوصله ندارم ۳ ساعت برم آرایشگاه ترجیخ میدم خودم با کیفیت پایین تر موهام را درست کنم به جایی اینکه ۳ ساعت وقت خودم را اونجا تلف کنم.

نظرات 1 + ارسال نظر
علیرضا سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:22 ب.ظ http://pink-sunset.blogsky.com

سلام
وبلاگ قشنگی دارید
مطالب خوبی هم داره
دوست داشتی به وبلاگ من هم سر بزن
غروب صورتی آپ شد و حضور گرم شما را می طلبد
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد