من که از دیدن قیافه اش هم حالم بد می شد حالا به راحتی باهم صحبت می کنیم تازه راهنمایی هم می شم. برای خودم هم خیلی جالبه من ادمی نیستم که بخواهم از کسی دلگیر باقی بمونم و یا اینکه بخواهم با کسی قهر کنم فکر می کردم توی Black list زندگیه من همین یه آدم وجود داره و هیچوقت ازش بیرون نمیاد. اما دیدم که نه بعد از یکسال همه اتفاقاتی که افتاد فراموشم شده .تجربه خوبی بود که طرفم را بشناسم و در یه کار تیمی دیگه ای باهاش شرکت نکنم .از اینکه در این مواقع حافظه ام یاری نمیده همه اتفاقات با جزئیات توی ذهنم بمونه خوشحالم. چند تا کتاب و یه شال زیبا از یه دوست خوبم هدیه گرفتم. فکر می کنم تاثیر خوندن کتابها داره خودش را نشون میده . به همه چیز امیدوارم.
حافظه خئان ترین دوست بشره!