افکار نا منسجم

افکار نا منسجم

یاد نگاشت هایی از زندگیم
افکار نا منسجم

افکار نا منسجم

یاد نگاشت هایی از زندگیم

هر چی سبک سنگین می کنم می بینم بازم یه کفه ترازو بالاتر از کفه دیگه است.نمی دونم کاری که می خواهم انجام بدهم تا چه اندازه درسته و تا حد انتظاراتم را براورده می کنه اما  اون حس  آشنا شدن با چیزهای نو و جدید و  بوجود اومدن یه تغییر و تحول تو زندگیمه که ترغیبم می کنه امتحانش کنم. دوستم از بابت خیلی چیزایی که نگرانشون بودم بهم اطمینان داد ، می دونم که  باقیش هم دست خودمه. خوشحالم از این جهت که یه مدتی همه چیز برام تازگی داره و مشغولم می کنه. باید یه جاهایی هم ریسک کرد.

نظرات 1 + ارسال نظر
دریا یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:17 ب.ظ

ستاره بارونه چشاش
اشکاشو دست کم نگیر
بگوبخنداش مال تو
گریه هاشو ازم نگیر
از تو نگاه اون بچین
ستاره های بیشمار
بار جدایی شو ولی
روشونه های من بذار
بهشت چشماش مال تو
من تو نگاش گرمیگیرم
تو مهربوونیشو میخوای
من واسه اخماش میمیرم
من نمیخوام برنده شم
بردن من شکسته شه !
اما حسودی میکنم
به دستیکه تو دستشه...
گریه هاشو به من بده
خنده ی چشماش مال تو
اشکای شورش مال من
بگو بخنداش مال تو
فقط میخوام بارونی شه
بریزه رو ترانه هام
من از چشای خیس اون
چیز زیادی نمیخوام...


تولدت مبارک.

ف.ر.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد